جدول جو
جدول جو

معنی معترف شدن - جستجوی لغت در جدول جو

معترف شدن
اعتراف کردن، اقرار کردن، خستو شدن، اذعان کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یگانستن الفت گرفتن متفق شدن: بلطف استمالت او بر سلوک جاده استقامت موتلف و متفق شده
فرهنگ لغت هوشیار
سربار شدن، یاد آور شدن مزاحم شدن، متذکر شدن: ... نولری و جانسن... معنی مشهور آنرا که (بهروز را) بهیچوجه متعرض نشده اند
فرهنگ لغت هوشیار
به دست آوردن، از آن خود کردن، همخوابگی کردن در تصرف خود گرفتن بدست آوردن، آرمیدن با دختر یا زن جماع کردن: امیر هوشنگ دختر را متصرف شد
فرهنگ لغت هوشیار
سوزیدن سوختن سوخته شدن محترق گردیدن (گشتن) : چون اخترم شگفت مکن چندین گر محترق شدم از گردان خور. (مسعود سعد) سوزنده شدن سوزان شدن محترق گردیدن (گشتن)
فرهنگ لغت هوشیار
جدا شدن متفاوت بودن: همه قوتهای نفس در یک محل باشند و در وصف مختلف شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترد شدن
تصویر مسترد شدن
پس داده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتری شدن
تصویر مشتری شدن
خریدار شدن خریدار چیزی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
هند ماندن شناساندن شناسانده شدن از طرف شخصی بدیگری بوسیله ذکر نام و شغل
فرهنگ لغت هوشیار
بی خرد شدن بی خرد شدن سبک عقل گردیدن: معتوه شد از جستن معشوق سنایی خود در دو جهان سوخته بی عتهی کو ک (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
مشیدن، کیبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معارض شدن
تصویر معارض شدن
((~. شُ دَ))
مقابل شدن، مانع گشتن
فرهنگ فارسی معین
گوشه گیر شدن، عزلت گزیدن، به عزلت نشستن، زاویه نشین شدن، مقیم شدن، عاکف شدن، گوشه نشین شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اعتراض کردن، ایراد گرفتن، خرده گرفتن، انتقاد کردن، واخواهی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
Stray
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
s'égarer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
menyimpang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
หลุดจากเส้นทาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
kupotea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
לסטות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
迷う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
偏离
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
빗나가다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
отклоняться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
পথভ্রষ্ট হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
भटकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
deviare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
desviarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
abweichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
afdwalen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
відхилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
zboczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
desviar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
بھٹکنا
دیکشنری فارسی به اردو